اولین امتحان حنا خانوم دخمل خوشگل و نازم
حنای عزیزم مامانو ببخش باید این پستو دیروز برات میزاشتم آخه مامانی هم خسته بود هم خیلی کارداشت ولی خوب به هر حال الان این پستو برات میزارم دو روز بود باهات خیلی تمرین و تکرار میکردم تا بتونی کلمه های انگلیسی رو خوب یاد بگیری و بالاخره خانوم مربیتون هم وقتی ازت سوال کرد تونستی خوب جواب بدی و ازت راضی بود خداروشکر منم خیلی خوشحالم که موفق شدی بهت تبریک میگم گلم ایشالله توی همه امتحانای زندگیت موفق باشی این نهایت آرزوی من برای شماست
اینجا هم بعد از کلاس زبانش برای اینکه خستگی از تن دوتائیمون بیرون بره رفتیم پارک
اینجا داریم می ریم به طرف پارک حنا جون خیلی خوشحاله
بابایی هم برات عروسک خوشگلی جایزه داد که همون اول پاشو کندی نتونستم عکسشو بگیرم
حنا جونم خیلی خوشحاله آخه داره سرسره بازی میکنه
قربونت برم نفسم عمرم هستی من میمیرم برای اون خندیدنات
اینم از غذای امشبمون که خورشت هویج داشتیم که غذای مخصوص ما تبریزیاست ببخشید نزدیک مانیستید والا حتما دعوتتون میکردم شرمنده